مکان شما: خانه / کهن الگو پوزیدون
پوزیدون (نپتون)
نماد چنگک
ویژگیهای شخصیتی
- پوزیدون فرمانروای دریاها و اسب هاست. نماد دیگر وی چنگک سه شاخه است. این نمادیه مردونه که نشون دهنده ی قدرت مردونگی و باروری در اونه. در زندگی متعهدانه نشون دهنده ی نقش شوهر و پدر برای خانواده و همسره.
- خانواده ی مردان پوزیدونی می دونند که پدر خانواده، دارای حالتی ناپایداره. وقتی احساسات سطحی پدر خانه را پر می کنه، خطر همه ی افراد خانواده را تهدید می کنه.
- پوزیدون خشم و ناراحتی خود را به هر شکلی که دوست داره، ابراز می کنه.
- بداخلاق، خشمگین، اهل خراب کردن و خطرناکه، در عین حال او توانایی داره دریاهای طوفانی را آرام کنه.
- برای کینه و دشمنی پوزیدون نمیشه همتایی پیدا کرد.
- مردان پوزیدونی دوست دارند مهم باشند، در حالی که شخصیت پوزیدون از نظر تفکر و مدیریت استراتژیک ضعف داره.
اسطوره پوزیدون
پوزیدون که رومی ها او را نپتون می نامند، فرمانروای دریاهاست. اون مردیه با ریش بلند مثل زئوس که چنگکی سه شاخه و بزرگ در دست داره.
زمین لرزه در اختیار اونه و حیوان نمادین او اسب و گاو نر وحشیه. در اسطوره یونانی، پوزیدون پسر کرونوس و هرا، همچون دیگر خواهر و برادرانش، به جز زئوس، پس از تولد توسط پدرش کرونوس بلعیده شد، زیرا کرونوس می ترسید پسرش او را از اریکه قدرت پایین بندازه. بعدها به همراه سایر خواهران و برادرانش، توسط زئوس نجات پیدا میکنه.
کهن الگوی پوزیدون
دریایی آرام را تصور کنید که رب النوعی احساساتی، عصبانی و دمدمی زیر آن زندگی می کنه. او هر لحظه ممکنه با خشم از دل دریا بیرون بیاد و هرچه را بر سر راهشه، در هم بکوبه. با این تصویر می تونید ویژگیهای پوزیدونی را بشناسید. این کهن الگو بخشی از کهن الگوی پدره که در زئوس وجود داره. ویژگیهای پوزیدون در مردان زئوسی سرکوب شده و تحت کنترل قرار داره.
والدین
اگر پوزیدون در خانوادهای از جنس خودش پرورش پیدا کنه بسیار راحتر احساسات و هیجانات خود را بیان میکنه. اما اگر در خانواده ای باشه که مقرراتی باشند و اهل احساسات زود گذر نباشند، کودک پوزیدونی در چنین خانواده ای دائما در حال عذاب کشیدنه. او حتی باید احساسات و هیجانات خود را هم مخفی نگه داره. به او گفته می شود که “مردها گریه نمی کنند”. در حالت ایده آل در چنین خانواده هایی، این کودک به شکلیه پذیرفته می شه و با صبر پدر و مادر یاد می گیره که منظم تر باشه و به قوانین خانه احترام بذاره.
دوران کودکی
کودک پوزیدونی نسبت به هر آنچه که براش مهمه، احساسات قوی از خودش نشان می ده. اگر او کودکی برون گرا باشه، واکنش هایی احساسی، سریع، قوی و در لحظه نشون می ده. اگر چیزی توجهش را جلب کنه، آن را درخواست می کنه و در لحظه باید به هر آنچه که می خواد برسه. مهم برای این کودک رسیدن سریع به چیزیه که می خواد و اگر به چیزی که دوست داره برسه. میشه توجه او را به سادگی از چیزی که دوست داره روی چیز دیگه ای متمرکز کرد، درست برخلاف برادرش زئوس!
دوران بلوغ
نوجوان پوزیدونی معمولا احساساتی و هیجانیه، به ویژه در دوران بلوغ که تغییراتی در هورمونهای او پدید میاد. تصمیم ها و واکنش هایی هیجانی داره و وصله ای ناجور و ناهماهنگ برای محیط مدرسه به شمار می ره. اگر ورزشکار باشه، به ورزشهای آبی علاقمند می شه و اگر اهل هنر باشه به نمایش و بازیگری روی میاره. اغلب به دنبال دخترانیه که از نظر جنسی برایش جذابیت دارند.
دوران تحصیل
برای اینکه چنین نوجوانی در مدرسه و تحصیل موفق باشه به کهن الگوهای دیگه ای نیاز داره. با اینکه نوجوانان پوزیدونی باهوشند، اما دستاوردهای تحصیلی برای اونها اهمیت چندانی نداره. چنین نوجوانانی نمی دونند وقتی بزرگ شدند می خواند چه کاره بشند! دستاوردهای روشنفکرانه برای اونها بی معنیه و همین الگو خیلی از اوقات در دانشگاه و در بقیه مراحل زندگی وقتی که باید به هدفی رسید یا موفقیت مالی کسب کرد، ادامه داره.
شغل و حرفه
مرد پوزیدونی در دفتر کار و کارخانه باید احساسات و هیجانات خود را کاملا فراموش کنه. اگر او بتونه در انجام چنین کاری موفق بشه، خوشحال خواهد بود، در غیر این صورت حتی اگر در موقعیت عالی کار قرار داشته باشه، همواره احساس می کنه برای حقوقی که می گیره کار می کنه، نه رضایت شخصی. اگر او نتونه ویژگیهای نیمکره ی چپ مغز را (که برای کار کردن به اونها نیاز داره) توسعه بده، هرگز نمی تونه از کاری که می کنه لذت ببره. معمولا دوست دارند کاری در ارتباط با طبیعت یا ماهیت طبیعی افراد داشته باشند.
- ناهماهنگ با دنیای صنعتی
- کارمند و یا مدیر ناراضی
- خشم در مقابل شکست
- موفقیت در گرو کنترل احساسات
- هنرمندانی زبده
رابطه با مردان
در دنیای کسب و کار، مردان پوزیدونی به اندازه ی زئوس ها با ویژگیهای این دنیا هماهنگی ندارند. اونها به جای منطقی عمل کردن، کاملا احساسی واکنش نشون می دند. مرد پوزیدونی نمی تونه در دنیای رقابت اون طور که باید خودش رو نشان بده. تا زمانی که خودش رو با جامعه هماهنگ نکنه، احساساتش را نادیده نگیره و ذهنی هدف گرا نداشته باشه، در این جهان موفق نمیشه.
رابطه با زنان
دو ویژگی در اونها وجود داره که باعث می شه اونها روی زنها تسلط داشته باشند: تمایلات پدرسالارانه و قدرت احساسی و هیجان در اونها. به گونه ای عمل می کنند که گویی حق دارند روی زنان تسلط داشته باشند. این هیجانات زیاد مردان پوزیدونی در روابط عاطفی و عاشقانه با زنان، در مورد بعضی از زنان شاید خوب و مناسب باشه، اما در مورد بسیاری از زنان، بد و نامناسبه.
ازدواج
درست مثل زئوس و هادس، مردان پوزیدونی هم به دنبال ازدواج هستند. این سه کهن الگو علاقه دارند خانواده تشکیل بدند و پدر سالاری را در خانواده ای که شکل داده اند تجربه کنند. مردان پوزیدونی برای ازدواج زنان زیبا را انتخاب می کنند. اونها سعی می کنند بر این گونه زنان تسلط و برتری داشته باشند اگه این مردان روی مهارتها و توانایی های عاطفی و اجتماعی خود در ارتباط با زنان کار کنند و یا دوست و فرد واسطه ای را برای صحبت با این زنان پیش اونها بفرستند در ازدواج خود موفق میشند. فقدان کنترل عاطفی و جنسی، زندگی زناشویی را برای همسرش آزاردهنده می کنه. معمولا دیر متوجه می شند که همسران خود را آزار می دند. این اتفاق اغلب اوقات پس از این که همسرشون اونها رو ترک می کنه، رخ می ده.
فرزندان
فرزندان مرد پوزیدونی یا خیلی خوب حمایت و تربیت می شند یا اصلا این اتفاق رخ نمیده. مرد پوزیدونی که در کودکی توسط پدر و مادر خود پذیرفته شده، می تونه پدری عالی باشه. در عین حال او می تونه پدری بد باشه که در این صورت همسری بد هم خواهد بود. بد رفتاری او با همسرش خیلی وقت ها به فرزندان هم سرایت می کنه. فرزندان چنین پدری از رفتارهای خشمگین او رنج می برند و هرگاه بتونند، اونها نیز چنین رفتارهایی از خود نشان می دند. دختران پوزیدونی معمولا خود را با دردی که از رفتار پدر می بینند، سازگار می کنند و معمولا می تونند نقش نجات دهنده ها را بازی کنند.
میانسالی
در حالت کلی خانواده نکته ی مورد توجه مردان پوزیدونیه. معمولا در میانسالی همسران این مردان، اونها را ترک می کنند و اونها با بحران میانسالی به شکل شدیدتری رو به رو می شند. این افراد ممکنه به مردان دیگه ای علاقه مند شوند که تصویری هستند از پسری که درون آنها سرکوب شده و نادیده انگاشته شده.
کهنسالی
پوزیدونی اگر تونسته باشه به خوبی هیجانات خودش رو کنترل کنه، زندگی ای کامل و واقعی داشته در صورتی که قادر به مهار اون نشده باشه، در این صورت تمامی واکنشهای او در زندگی غریزی بوده و همین باعث شده تا زندگی ای پیچیده و همراه با درد و شکست داشته باشه. اگر در این کار زیاده روی کرده باشه و اسب درونی خود را کشته و از آن سوء استفاده کرده باشه، فقط به این دلیل که دیگران اون رو به خاطر احساساتی بودن طرد کرده اند، در این حالت به دلیل بریده شدن از منبع عمیق درونی، زندگی ای بی معنا و سطحی خواهد داشت.